
قاعده این است که خبرنگاران و روزنامهنگاران چشم و گوش بینا و شنوای جامعه باشند و رسالت عظیم آگاهی بخشی و روشنگری و نور تاباندن بر دالان های فساد را بر عهده بگیرند. به همین دلیل است که با حضور آنها رکن چهارم دموکراسی محقق میشود. میتوان هزاران صفحه درباره ی وظیفه خطیری که بر دوش خبرنگاران است نوشت و در ضمن خاطر نشان کرد به واسطه ی همین وظیفه ی سنگین، شایسته ی عزیز بودن نزد مردم هستند. خبرنگاران بخشی از قهرمانانی هستند که همواره در حافظه عمومی ملتها باقی می مانند و معمولن در هر شهر، مکانی را به اسم آنها نامگذاری کرده اند. این تصور از خبرنگاری چیزی است که خبرنگاران مولف و اساتید علم ارتباطات و روزنامه نگاری تئوریزه و تعریف کرده و در اذهان ساختهاند؛ در حالی که اتفاقاتی که در خوزستان روی میدهد، گواه رویههای نامیمون و سنتهای غلطی است که چندسالی است باب شده و یکی از این پدیدهای شوم دریافت کارت هدیه است!
چندی پیش یکی از وزارتخانهها جلسهای مطبوعاتی در تهران برگزار میکند و عدهای از خبرنگاران تراز اول کشور را هم دعوت میکند و بعد از جلسه – احتمالن به سیاق همیشه- به حاضران کارت هدیههایی داده میشود. همین کافی بود تا داد خبرنگاران مستقل به آسمان بلند شود و این حرکت را نشان از توهین آشکار به ساحت خبرنگاری دانسته و دستگاه متولی این کار را بسیار مورد شماتت قرار دادند. به قدری این مساله برای خبرنگاران و روزنامه نگاران حاضر، گران آمد که اعتراض آنها، منجر به عذرخواهی مسوولان جلسه در وزارتخانه ی مربوطه شد!
ولی کافی است با رصد فضای خبری استان خوزستان به آسانی دریافت که پدیده ی شوم کارت هدیه و نوع تعامل خبرنگاران با سازمانها، تبدیل به یکی از آزاردهنده ترین مواردی است که می توان سایه ی شوم ش را بر فراز رسانه های استان به تماشا نشست. ولعی که برخی از روزنامه نگاران و خبرنگاران خوزستانی در این رابطه از خود بروز می دهند، مایه ی تاسف است.
و از سوی دیگر، موجب نادیده گرفتن ارزش های قلم و فضای جدی و موثری می شود که رسانه ها به همین دلیل فی الواقع خود را با دریافت کارت هدیه و این مدل هدایا، مقام و جایگاه شان را با دست خود قربانی می کنند.
شاید خیلی هم نباید خردهای به این نوع خبرنگاران گرفت، چرا که این دسته از خبرنگاران قلم فروش جدای از اجتماع به شدت منفعتطلب این روزها نیستند و هر کسی فارغ از اولویتهای جمعی و کلان، به دنبال منافع شخصی است.
به عبارتی، هر رفتار و عملی اگرچه در حیطه ی انجام وظایف، اما در صورتی اولویت پیدا میکند که منافع شخصی را تامین کند. عارضه ای که مسیر و ساحت روزنامه نگاری و خبرنگاری را از درون پوک می کند.
بنابراین باید به رابطه ی صمیمی برخی از خبرنگاران و برخی مدیران استان بدبین بود!
چه ضرورتی به این سطح از رفاقت است؟! چرا باید عکس های مشترک فلان خبرنگار و فلان مسوول استان، یک وجه تمایز تلقی شود و با برداشتی ساده انگارانه و فاقد فهم فرهنگی، موجب برگزیده بودن و برگزیده شدن باشد؟!
پلکیدن و چاپلوسی و بادمجان دور قاب چینی، وضعیت و موقعیتی نیست که برازنده و در شان یک خبرنگار و روزنامه نگار باشد.
چگونه می شود از این مدل خبرنگاران و روزنامه نگاران انتظار حق طلبی و حق جویی و منادی تظلم مردم، کارگران، فرودستان، فقرا و یا بخش هایی از بدنه ی اجرایی و یا دیگر طبقات جامعه بود که دچار مشکلی هستند و یا می شوند؟!
چگونه می شود با پوشاندن ناکارآمدی ها به واسطه ی این روابط ناسالم و تامین کارت هدیههای پر و پیمان یا کادوهای رنگارنگ برای اهالی رسانه! با این نوع تعامل غیراخلاقی، امید به روشنگری داشت؟!
شاید یکی از سببهای رویآوری مردم استان به منابع بی نام و نشان مجازی و باور به اخبار نادرست هم همین باشد. به باور صاحبنظران توسعه یکی از اصلی ترین دلایل توسعه نیافتگی خوزستان، ناکارآمدی مدیریتی است که جبران بخشی از آن، نظارت و نقد منصفانه و مداوم رسانه های پاکدست و منتقد است.
لذا در فقدان چنین فضایی و ارتباطات عجیب و غریب اهالی رسانه با مدیران، چگونه میتوان به بسط گفتمان انتقادی امیدوار بود؟!
خطای روابط عمومیهای ادارات مختلف نیز در این بین آشکار و فاقد توجیه از سوی آنهاست.
آنها به جای تلاش برای تولید محتوا، انعکاس خدمات، داشتن ارتباط منسجم و حرفهای با رسانه ها، با دامن زدن به این فضای مسموم، کار خود را ساده کرده و خیال شان از نوع پرداختن انتقادی و پیگیر رسانهها و افکار عمومی به سازمان متبوع شان راحت است. وقتی یک کارت هدیه حلال مشکلات است چه حاجت به صرف وقت و انرژی برای کار حرفهای! در ضمن شایعاتی از سهم بردن برخی از آنها از هدیهها نیز شنیده میشود که قابل تأیید نیست. ارائه و اجرای آگهیهای دولتی و لابیگری برای جذب آن و سلیقه ای برخورد کردن برخی ادرات و نهادها و سازمان ها و برخی رسانه های نورچشمی! هم خود یکی داستان است پر آب چشم؛ که فعلن بدان نمی پردازیم.
هنوز روزگار شکوفایی روزنامهنگاری خوزستان در دهه ی ۸۰ را فراموش نکره ایم که نشریات مختلف از جناحهای سیاسی گوناگون فضای پرشور رسانهای را آفریده بودند و سردبیران و روزنامه نگاران خبره ی آن روزها، تمامی حوزه ها را با نگاهی انتقادی پوشش میدادند. حتا آن زمان هم وضعیت معیشتی و مالی اکثر اهالی رسانه های خوزستان چندان مساعد نبود؛ اما قلم خود را به کارت هدیه و کادو نفروختند و اکنون آرشیوی غنی از آنچه روزنامه نگاران باید بکنند را از خود به یادگار گذاشتند.
اکثر آنها اگرچه دیگر در رسانهها مشغول نیستند اما اندک بازماندگان آن دوران هنوز جزو سرآمدان هستند و شرافت کاری خود را با ایجاد ارتباط با سازمانها لکه دار نکردند. اینها کسانی هستند که می توان به آنها چشمان بینای جامعه، نام نهاد.
اما چه باید کرد؟ اگرچه وقتی از موضوعی کیفی سخن به میان میآید می توان راه حل مشخصی ارائه کرد و احتمالن کسی هم زیربار گرفتن کارتهای هدیه به بهانه نادیدن گرفتن کاستیها نخواهد رفت؛ اما میتوان چند نکته را مطرح کرد:
۱) درخواست از استانداری و مسوولان رده بالای استان که هرنوع پرداختی خارج از ضوابط را به خبرنگاران منع کند یا درخواست افشای پرداختیها را بدهد. این موضوع با حمایت و تقویت رسانهها متفاوت است که هر فرد و سازمانی باید در راستای آن گام بردارد که لزومن با دادن کارت هدیه و یا ارتباط خاص! نیست.
۲) درخواست از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و خانه ی مطبوعات استان خوزستان و یا هر اجتماع صنفی دیگر مربوط به رسانه که این نوع امور را تقبیح کرده و سازوکاری برای جریمهی خبرنگارانی که این نوع تعاملات را با سازمانها دارند، تعریف کنند.
۳) طرح موضوع در جلسه ی مشترکی با روابط عمومیهای استان و تبیین شرایطی برای ارتباطات رسانهای که بخش عمدهای از وظایف روابط عمومیها را شامل میشود.
در پایان این مطلب را با تعظیم به ساحت روزنامهنگاران و خبرنگاران مستقلی به پایان می بریم که حاضر نشدند نان سفره کوچک شان را بر کاسه ی فساد بزنند و قناعت را بر سوء استفاده از روابط ترجیح دادند.
شمارشان در خوزستان چشمگیرتر و افزون تر باد!